اوباما، سمبول تغییر؟
ا. م. شیزلی ا. م. شیزلی

ترجمه متن مصاحبه یو. آ. کویتسینسکیYu. A. kvitsinski) )

 

در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، باراک حسین اوباما، با تفاوت رأِی زیادی پیروز شد. او، اولین رئیس جمهور سیاهپوست در تاریخ آمریکاست. بسیاریها تا آخر در این مورد تردید داشتند که سفیدهای آمریکا به وی رأی خواهند داد. بویژه اینکه ایالات متحده آمریکا طبق علائم تاریخی، تا همین اواخر، کشور برده داران بود. در این کشور کوکلوکس- کلانها هنوز هم فعالند و نژادپرستی بشدت عمل می کند. در اینجا، اوباما با مک کین صد درصد سفید- فرزند و نوه دو دریاسالار سرشناس، «قهرمان» جنگ ویتنام، در یک کلمه، نماینده برگزیدگان سلطه گر که، با نفوذترین و مؤثرترین بخش محافظه کاران بحساب می آیند، به رقابت برخاست. این پیروزی چگونه بدست آمد؟

-         مک کین، دقیقا بدان جهت که برگزیدگان جمهوریخواه را نمایندگی می کرد، اگر به زبان ساده تر بگوئیم، چون درست مثل یک بوش، با چند تفاوت ظاهری بود، ضربه خورد. دهه اخیر، برای ایالات متحده آمریکا چندان موفقیت آمیز نبوده است. آنها، بعد از تجزیه اتحاد شوروی که یک تنه مدعی رهبری جهان بودند، در مورد توانائی خود بشدت اغراق کردند. درگیر جنگی شدند که نتوانستند پیروز شوند. با بقیه جهان، از جمله با نزدیک ترین متحدان خود  قهر شدند؛ حقوق بین المللی را بی اعتبار شمردند و پروسه محدود کردن تسلیحات را عملا متوقف ساختند؛ همیشه برای اعمال دیکتاتوری خود از طریق توسل به زور، آماده بودند؛ بدون توجه به عواقب و بطور کلی، با بی توجهی به ضرورت آن، ناتو را به سوی شرق گسترش دادند؛ گام به گام، روابط خود را با روسیه خراب کردند؛ در برخورد با وضعیت ناهنجار برگزیدگان ما(روسیه. مترجم)، که آنها حتی حاضر بودند تا حد قابل توجهی واشینگتن را به مدارا و عدم تقابل با روسیه متقاعد سازند، نابالغی خود را بنمایش گذاشتند. در مجموع، تا پایان ریاست جمهوری بوش، آمریکا به یک کشور استفاده کننده از سخنان پوچ در جهان تبدیل شد که آن خود، موجب توسعه روحیات خشن، نفرت و توهین آمیز نسبت به آمریکا گردید. آمریکائیها، بویژه، مردم عادی که به خارج از کشور سفر می کنند، این موصوع را می فهمند. آنها فکر نمی کنند که چرا مردم، آمریکائیها را دوست ندارند و چگونه ایالات متحده آمریکا به چنین وضعیتی دچار شد. تازه، بحران مالی نیز که از وال استریت آغاز گردید و دربرابر چشمان همه، می رود تا به بحران اقتصادی وسیع و سیستماتیک تبدیل شود، به این مسئله دامن زد. واشینگتن ناتوانی خود را در پیش بینی و حل آن، نشان داد. این روزها، نفوذ آمریکا بعنوان چراغ راهنما و دژ سرمایه داری جهانی، در میان برادران سرمایه دار همه کشورها، رو به تضعیف نهاده است  وبسوی نابود شدن می رود. در داخل آمریکا هم، همه آن کسانی که به حساب وامهای بانکی، خانه ای برای زندگی دارند، ماشین سوار می شوند، در کالجها و مدارس عالی تحصیل می کنند، جائی که ۵۰ درصد خانواده ها، اوراق سهام در اختیار دارند و در بازارهای بورس، بازی می کنند، نه فقط دچار سر در گمی شده اند، حتی، از دست رهبران واشینگتن که نتوانستند از آنها حفاظت کرده و حمله دفع را نمایند، عصبانی شده اند.

-          نتوانست... اما چه کسی نتوانست حمله را دفع کرده، امریکا را در انظار همه جهان رسوا کند؟

-         یقینا که رئیس جمهور بوش و حزب جمهوریخواه او! از این رو، حاضر بودند به هر کسی غیر از آنها که، عاملان این همه بدبختی را نمک سود کند و امیدی برای تغییر بیافریند، حتی به یک افریقائی- آمریکائی  رأی دهند. اتفاقا اوباما هم خود را بعنوان نماینده ایدئولوژی تغییر معرفی کرد و جاری کردن خون تازه در رگهای سیاست آمریکا را وعده داد.

-         در هر حال، تغییری روی خواهد داد؟

-         بعضی چیزها تغییر داده خواهد شد. اما در ماهیت امر، تغییرات بسیار جزئی خواهد بود. در ارتباط با انتخاب اوباما، الآن امیدها، آرزوها و پیش بینی ها بسیار است. فکر می کنم اما، درست این است که نباید زیاد خوشبین بود و نبایدعجله کرد. اگر کسی انتظار دارد که ایالات متحده آمریکا از توسل به زور و خطرات آن در سیاست خود، دست خواهد کشید، به موازین و مقررات بین المللی پای بند خواهد بود و یا فقط بر اساس موصوبات و تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل متحد عمل خواهد کرد، و در داخل خود آمریکا، برخی مدلهای سوسیال- دموکراتیک را بکار خواهد گرفت، پیش از همه مأیوس خواهد شد. واقعیت این است که، آمریکائیها هم، منتظر چنین تغییراتی از اوباما نیستند. خصوصیات جامعه آمریکا را نباید فراموش کرد. اینها در طول سالیان دراز شکل گرفته است و ارزشهای محافظه کارانه ای را که تأثیر و نقش خاصی در جهان پیرامون خود گذاشته است، با خود همراه دارد. این تصورات که آمریکائیها بندگان برگزیده خدا هستند، آنها حق دارند بهتر از دیگران زندگی کنند و قوانین موجود بین المللی ربطی به آنها ندارد و فقط برای بقیه جهان نوشته شده است، محتوای این قوانین را باید آمریکائیها تعریف کنند، آمریکائیها به لحاظ اخلاقی و اقتصادی از حق رهبری بر جهان برخوردارند و اینکه آنها «قابل انعطاف»، نمونه مطلق تمدن و حامیان آن هستند، بشدت در اذهان آمریکائیها القاء شده است.

-         با اینکه پایه های این تصورات و ذهنیتها بلرزه در آمده است ولی، جامعه آمریکا آن را نه بمثابه بحران ارزشهای سیستماتیک و سیاستهای کلیشه ای، بلکه، بعنوان یک پدیده دردآور، یک حرکت منکسر غیر قانونمند و پیامد «خام دستی» بوش و تیم او ارزیابی می کند. امیدوارند که اوباما، همه را به مدار خود بر خواهد گرداند، بهزیستی آمریکا و رهبری بلامنازع  آن بر جهان را ترمیم خواهد کرد. نقش و موقعیت دیگری را بر آمریکا تصور نمی کنند. اوباما هم در خدمت نیازها، ایدئولوژی و پیشداوریهای جامعه آمریکا خواهد بود. وی، مجبور است این کار را انجام دهد. در غیر این صورت، خود او را مچاله نموده، دور خواهند انداخت. درست به همین خاطر، وی در آستانه انتخابات، در بسیاری سخنرانیهای انتخاباتی خود، عقب نشینی کرد و در مورد انتظارات اغراق آمیز هشدار داد. همین روزها، یک نفر در این باره بدرستی گفت که، پیش از انتخابات، دو رنگ سیاه و سفید وجود دارد و پس از آن، تنها رنگ خاکستری باقی می ماند.

-         اگر اظهارات اوباما را باور کنیم، وی، باید در مدت ۱٦ ماه، نیروهای آمریکا را از عراق خارج کند، با ایران مذاکره نماید و متدهای دیپلوماتیک را فعالانه بکار گیرد. اگر او در این عقیده ثابت قدم بماند، برنده اوضاع جهانی خواهد بود؟

-         البته که اینطور است. ولی، باید منتظر ماند و دید. این موضوع را باید در نظر گرفت که، جمهوریخواهان شکست خورده، به همین راحتی از بسیاری از دیدگاههای «تیزبینانه» خود، چشم پوشی نخواهند کرد. کاملا بجاست منتظر بمانیم و ببینیم که، چگونه بازندگان انتخابات، از موضع نوعی اوپوزیسیون، در حکم مدافعان عالی ارزشهای «ابدی» آمریکا و ناظران قدرتمند بر اعمال دموکراتهای «منعطف» و عدم دخالت آنها در سیاست رئیس جمهور، چه کار می کنند. علیرغم شکست فاحش سیاستهای بوش، نمی توان تأثیر آنها در تعیین سیاست آمریکا را فراموش کرد. آنها دموکراتها و اوباما را در زیر فشار دائمی نگاه خواهند داشت تا نگذارند به «آزمایشات مخاطره آمیز» دست بزنند. در این صورت، پیش از همه، دموکراتها ترجیح می دهند که با آنها مقابله نکنند. زیرا، می خواهند نشان دهند که در امر میهن پرستی جمهوریخواهان، اصلا تردید ندارند.

-         برخیها به این مسئله که اوباما، در تبلیغات پیش از انتخاباتی خود، هیچ موضوع سازنده خاصی را در ارتباط با بازگشت به همکاری با روسیه، مطرح نساخت و با حمایت از ساآکاشویلی، بطور غیرمنصفانه ما را در ارتباط با اوستیای جنوبی متهم کرد، با احتیاط نگاه می کنند. ممکن است، این مسئله در آن لحظه با سیاست رسمی واشینگتن همخوانی داشت. اما نباید فراموش کرد که این برخورد، ادامه همان خطی است که، مصرانه در جهت تخریب مناسبات آمریکا و روسیه تلاش می کند و آنها را به سوی بیراهه سوق می دهد.

-         بعد از پیام دیمیتری مدوداوف به مجمع عمومی روسیه، آمریکائیها از مسئله ای که، در رابطه با آمریکا مطرح کرده بود، رنجیدند. آنها انتظار داشتند که کرملین، همچون رهبران بسیاری از کشورهای دیگر، خود را به آغوش اوباما خواهد انداخت.

-         به اعتقاد من، مدوداوف، در بخش مربوط به مسائل بین المللی پیام خود، از جنبه کاملا مستدل و متوازن به مسائل برخورد کرده بود. این پیا هر دو کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا را، صرفنظر از آنکه چه کسی پیروز خواهد شد، مورد خطاب قرار داده بود. در آن، از سیاست آمریکا که سلف آنها پیش برده است، یک ارزیابی منطقی و عادلانه بعمل آمده بود و گفته می شود که ما، چنین سیاستی را در آینده تحمل نمی کنیم. در عین حال، تأکید شده بود که، ما ضد آمریکا نیستیم  و برای همکاری سازنده، اگر طرف آمریکائی آماده باشد، مصمم هستیم. در جلسه مشاوره «٢۰ کشور» در ۱۵ نوامبر، شاهد واکنش آنها خواهیم بود.

-         من فکر می کنم که «آخ – اوخهای» غرب در رابطه با پیام مدوداوف اساسا ساختگی است. فقط بعضی ها، می خواهند مناسبات پیشین خود با روسیه را همچنان حفظ کنند و برنامه تجدید سیاست آمریکا را اگر وجود داشته باشد، به هم بزنند. در این رابطه، آمریکائیها باید تصمیم بگیرند نه ما. علاوه بر آن، باید توجه داشت که، دیمیتری مدوداوف در پیام خود، مردم روسیه را مورد خطاب قرار داده است نه مردم آمریکا را. مسائل مطروحه در رابطه با سیاست خارجی به حمایت توافقی همه نیروهای روسیه نیاز دارد. این است واقعیت روسیه. در این رابطه، باید انتقادات ما مد نظر قرار داده شود.

 

مـنبـع: روزنامه «سووتسکایا راسیا»،

شماره: (۱٣۱٩٦)۱٢٤،

تاریخ: ۱۱ نوامبر سال ٢۰۰٨


November 16th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی